صحیفه عشق (شهید حسن قدیانی) به قلم هنرمند توانا آقای عباس قدیانی

ساخت وبلاگ

بطرف گلزار شهدا حرکت میکنم ،به دیدار نسل ایثار و شهادت میروم و به واژه های پاکی و صداقت و راز سبز ماندن و جاودانگی آنان فکرمیکنم تا جرعه ایی از مرام و معرفت آنان دلهای کویری مان نیز جان بگیرد درمیان این شقایق زار هریک از این لاله ها ، حدیثی دارند به وسعت دریا ، آخر چگونه دربند خاک بمانند درحالیکه پرواز را با شوق آموخته اند چگونه از جان نگذرند درحالیکه میدانند این ، بهای دیدار است . بر سر مزار شهیدی میرسم که لبریز از معرفت و عشق به خدا بود اوزودتر از سن و سالش دلباخته این عشق شد آری سخن از پرستوی مهاجری بود با نام شهید حسن قدیانی">قدیانی سال 1361 صدای آژیر خطر و گلوله و همهمه جنگ از هرطرف شنیده میشد در آن سال شهید حسن قدیانی که بیش از هفده بهار از عمر با عزت او میگذشت، زائر کربلا شد و به خیل عظیم همرزمانش در منطقه عملیاتی بیت المقدس پیوست مکانی که شقایق ها روئید و سرافرازی و سربلندی اوج گرفت . این دیار سربلند فصلهای سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است آسمان منطقه جنوب ، بستان ، سوسنگرد ،خرمشهر ،شلمچه ....... شاهد رشادت و مقاومت و شهادت مردانی بزرگ بودو این مکان زیارتگاه دلدادگانی که خود زائر بودند ودرنیمه راه سفر بسوی معبود خود پر کشیدند . از آنروز سالها میگذرد ،بیاد دارم روزیکه مادر مهربانت تورا در آغوش گرفته وبا تو سخن میگفت : فرزندم ، حسن جان ، غم فراق از تو را چگونه باورکنم ؟ تاکی به انتظار آمدنت لحظه شماری کنم ؟ اشکهای این مادر مهربان نشان ازغم پنهانی بودکه.همه را منقلب ودلتنگ کرده بود.وسالها بعد روح بلند این این مادر بزرگوار آسمانی شد وبه فرزندشهیدش پیوست . آنروز عطر صلوات بود و دود اسپند وآغاز یک سفر .... شهید حسن قدیانی عاشق آن مکتبی بود که از عاشورا و سید سالار شهیدان ابا عبدالله امام حسین (ع) سرمشق گرفته بود . او پر کشید و آسمانی شد و باخون خود شقایق ها و لاله ها روئید . شهید عزیز ،حسن جان ، وقتی امروز وصیت نامه ات را مطالعه میکنم که چگونه با آن سن هفده ساله ات وبا دستخط خود حدیث قدسی را چنان نوشتی که باید مکتب عشق وفاداری را از تو آموخت . ولی افسوس با گذر زمان راه شما را گم کردیم و واژه هایمان رنگ ریا و بی مهری گرفت دیگر کوچه های اخلاص و صداقت به فراموشی سپرده شد نگاه مان به یکدیگر فقط سود و زیان است و بس دیگر پنجره دلهایمان به باغ گلمحمدی باز نمیشود و آئینه دلهایمان غباری گرفته است شهید عزیزم ، از آسمان که به ما می نگری دعا کن که این روزهای غبار و گناه از دلهای ما زدوده شود تا شاید منبع نوری بیابیم و به آرامش برسیم . اکنون با غمی ازفراق تو و زمزمه ایی بر لب : خداحافظ ای هم نشین همیشه خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته توتنها نمی مانی ای مانده برمن تورا می سپارم به دلهای خسته تورا می سپارم به مینای مهتاب تورا می سپارم به دامان دریا تقدیم به شهید حسن قدیانی 

 نویسنده عباس قدیانی

کلنجین وطن من ...
ما را در سایت کلنجین وطن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezadamira بازدید : 207 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 15:22