برداشت های از زندگی شهید صادق دمرچلی

ساخت وبلاگ

فعالیت های اجتماعی:

شهید صادق دمرچلی که یک روستا زاده بود و از آن جا که پدر بزرگوارشان شغل کشاورزی و دامداری داشت و برخی وقت ها هم به عنوان کارگر برای چوب بری کار می کرد، در کنار پدرشان به صحرا می رفت و کمک کار پدر بود و وقتی در خانه بود به کارهای خانه از جمله جاور کردن حیاط، آتش روشن کردن برای پخت و پز، آب کشیدن از چاه برای شستن ظرف و ظروف و پر کردن حوض آب به مادر کمک می کرد. از آنجا که فعالیت های انقلاب شروع شده بود و دایی های این شهید که به عنوان فعالان انقلاب در توزیع اعلامیه های حضرت امام در منطقه نقش داشتن با آنها همکاری می کرد و در مراسم های مختلفی مذهبی و انقلابی که در مساجد روستا برگزار می شد مشارکت فعالی داشت. با شروع تظاهرات مردمی در شهرها و مهاجرت ایشان به شهر قم به همراه دو دایی ابوالفضل و اصغر در توزیع اعلامیه حضرت امام و تظاهرات مردمی که بر علیه حکومت شاه بود مشارکت فعالی داشت.

حضور در جهبه تا شهادت:

با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 و حمله رژیم بعثی عراق به مرزهای کشورمان در سال 59، با صحبت های زیادی که با پدر و مادر داشت در سن 15 سالگی به عنوان بسیجی از شهر قم از لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) به جبهه های حق علیه باطل شتافت. تا سن 18 سالگی به عنوان بسیجی در عملیات مختلفی شرکت کرد و با رسیدن به سن 18 سالگی به عنوان پاسدار به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. با جسارت و شهامت های که در عملیات های مختلف داشتف به عنوان فرمانده گردان در لشگر علی ابن ابیطالب(ع) در آمد و یکی از فرماندهان زیر مجموعه شهید مهدی زین الدین شد. با گذشت 5 سال از حضور در جبهه و عملیات های مختلف در سن 20 سالگی در عملیات کربلای 5 در 2 بهمن ماه 1365 به درج رفیع شهادت نایل شد و با وصیت شهید بزرگوار پیکر پاکشان در گلزار شهدای شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.

وصیت نامه شهید:

شهید صادق دمرچلی در وصیت خود با ذکر نام خدای رحمان و دعا برای ظهور امام زمان (ع) و سلام و درود برای شهدای عزیز از صدر اسلام تاکنون، از پدر و مادرشان به خاطر زحماتی که از جان و دل برای تربیت ایشان کشیدن تشکر کرد و از این که نتوانست جبران زحمات پدر و مادر را بکند، عذر خواهی می کند و در ادامه از این که فرزندی تربیت کردن که برای دفاع از حیثیت اسلام و مسلمین برای نبرد با کفار و منافقین به جبهه رفته تبریک می گوید و از این که پا به راه سید الشهدا و یاران شهیدش گذاشته خوشحال است و کشته شدن در این راه و همنشین شدن با علی اکبر امام حسین(ع) و قاسم امام حسن (ع) و سایر دوستان شهیدش را سعادت و خوشبختی عنوان می کند و از کلیه اقوام و دوستان حلالیت می طلبد و از برادران و خواهران می خواهد که از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید، نمازهای جماعت و نماز جمعه را ترک نکید، امر به معروف و نهی از منکر را از یاد نبرید و در کارهایتان همیشه خدار را در نظر بگیرد و می خواهد همیشه با کارهای نیک خود باعث خوشحالی روحشان شوند.

نتیجه گیری:

با مرور زندگی شهید صادق دمرچلی از دوران کودکی تا شهادت، درس های زیادی را گرفتم. از این این شهید بزرگوار هم سن من بودن به جبهه های حق علیه باطل رفتن، الان من درک می کنم که یک نوجوان در این سن چه خواسته ها و چه نیازهای دارد، و این شهید عزیز با گذشت از این خواست و نیازها و پا گذاشتن به میدانی که هر لحظه احتمال دارد جان شیرین خود را فدا کند، سخت است و این کار فقط از دست کسانی بر می آید که با خداوند بزرگ معامله کرده باشند و با اعتقاد و ایمان کامل به یگانگی خدا به فرستادگان خدا و ائمه معصومین، جان شیرین خود را در راه اسلام و قرآن فدا می کند. پس ما هم ضمن احترام به پدر و مادر و بزرگترها و رعایت حقوق دیگران، کمک به دیگران و کوتاه نیامدن در برابر دشمنان سعی کنیم ادامه دهند راه این شهیدان باشیم.

تقدیم به عموی عزیزم شهید صادق دمرچلی

امیر حسین دمیرچی


موضوعات مرتبط: معرفی شهداء کلنجین و خاطرات آزادگان سرافزار

کلنجین وطن من ...
ما را در سایت کلنجین وطن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezadamira بازدید : 59 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 22:43