ماه تیر، ماه خاطرانگیز برای کشاورزان

ساخت وبلاگ

«کلنجین وطن من» ماه تیر، ماهی پر زحمت برای کشاورزان، ماهی که کشاورزان بعد از یک سال دست رنج خود را برداشت می کنند. در زمان های نه چندان دور در روستاها خبری از کمباین و مکانیزه شدن کاشت و برداشت گندم و جو نبود. کاشت گندم و جو با شخم زدن با تراکتور و در برخی موارد با گاوآهن شروع می شد.  و خبری از کم آبی نبود و بیشتر کاشت گندم و جو کشاورزان در کلنجین در زمین های آبی کشت می شد. موقع برداشت محصولات باید قید خواب صبح را می زدی،  قبل از نماز صبح صبحانه را می خوردی و بعد از خواندن نماز به سوی گندم زار حرکت می کردی. در آن موقع خبری از موتور و ماشین در بین کشاورزان نبود. اهالی معمولا چند تا  الاغ نگه می داشتند. حرکت به سوی گندم زار ها با الاغ ها که در این مسیر پشت سرهم ردیف شدن دیدن داشت در برخی موارد به قول امروزی ها ترافیک هم می شد. شنیدن صدای بلدرجین ها قبل از طلوع آفتاب در گندم زار ها شنیدنی بود.

 

حمل گندم های چیده شده با الاغ به خرمنگاه هم از فرایند جالب برداشت محصولات بود. معمولا برادر کوچک وظیفه راهبری حمل گندم به خرمنگاه را بر عهده داشت. در برخی موارد فاصله خرمن با گندم زار بیش از 3 یا 4 کیلومتر می شد. کسی که وظیفه راهبری چندین الاغ را در این مرحله بر عهده داشت می بایست روزانه 3 الی چهار بار این مسیر را طی می کرد و موقع رفت حتما باید با پای پیاده در کنار بارها حرکت می کرد و در مسیر برگشت معمولا سوار یکی از الاغ ها می شد و با چوب بلندی که در دست داشت الاغ را به سوی گندم زار هدایت  می کرد. اگر مسیر رفت و برگشت  را در نظر بگیریم،  فقط پیاده روی این مسیر بیش از 15 کیلومتر می شد. همین فعالیت ها باعث شادابی و تناسب اندام بچه های روستا در اون زمان بود. پس از اتمام چیدن محصولات فرزندان خانواده برای رفع خستگی یک دورهمی در چشمه علی می گرفتند و تا غروب به شنا کردن مشغول می شدند.

 

 پس از جمع آوری محصولات در خرمنگاه نبوت کوبیدن با خرمنکوب بود برخی از کشاورزان از دیسک و سایر ابزار آلات تراکتور و برخی هم از زنجل استفاده می کردند. در این مورد به یاد خرمنگاه مرحوم اصغردایی(فرزند عبادالله) می افتم. خدا بیاموز تقریبا تا پایان عمر از زنجل استفاده می کردند و بچه های که در این موقع از سال از شهر می آمدند یه پای ثابت سوار شدن زنجل اصغر دایی بودن، چه دوران خوبی بود.

وقتی به یاد آن روزهای روستا می افتم، می  بیبنم زمانه با چه سرعتی در حال حرکت می باشد. در این اوضاع و احوال قدر یکدیگر را بدانیم که خیلی زود دیر می شود. 

کلنجین وطن من ...
ما را در سایت کلنجین وطن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezadamira بازدید : 194 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1396 ساعت: 17:05