تاریخچه روحانیت کلنجین در مصاحبه با محمد کریم صادقی فرزند شیخ ابوالفضایل

ساخت وبلاگ

حضرت آیت الله حاج ملا عبداله صادقی خرقانی (حاج آخوند)

«کلنجین وطن من» بی تردید، استاد و معلم در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی انسان نقش مهمی ایفا می کند؛ به طوری که تاثیر اندیشه ها و رفتاهای استاد را بر شاگرد به خوبی می توان دید و حتی استاد می تواند در سعادت و شقاوت انسانی نیز اثر بگذارد. روستای کلنجین در طول قدمت خود عالمان و عارفان زیادی را به خود دیده، از جمله می توان به عالم پارسا و فقیه وارسته حضرت آیت الله ملا محمد کریم و آیت الله ملا عبدالله صادقی خرقانی (حاج آخوند) اشاره کرد. این بزرگوان و فرزندانشان که از عالمان وارسته کلنجین به شمار می رفتند، چنان تاثیر بر فرهنگ و آیین مردم کلنجین تاثیر گذاشته که هنوز هم پس چندین سال فرهنگ، آداب و آیین  مردم کلنجین با روستا های اطراف حتی منطقه قابل مقایسه نیست. در همین رابطه جهت آشنایی نسل جدید با این بزرگواران، گفتگوی دوستانه با جناب آقای صادقی فرزند شیخ ابوالفضایل انجام دادیم که به حضورتان تقدیم می گردد.

شیخ ابوالفضایل صادقی

 

1-   جناب آقای صادقی جهت آشنایی همشهریان، لطفا خودتان را معرفی کنید.

با عرض سلام، بنده محمد کریم صادقی فرزند شیخ ابوالفضایل نوه آیت الله ملا محمد کریم معروف به امام جمعه، بازنشسته آموزش و پرورش هستم.

2-   از چه سالی از کلنجین مهاجرت کردید و چه عواملی باعث شد مجددا برگردید؟

سال 1341 بعد از زلزله از کلنجین رفتیم و اعراض کرده بودم که دیگه برنگردم ولی در سال 85 بخاطر ارق وطن پرستی و علاقه مجددا به کلنجین برگشتم و زمین خریدم و خانه ساختم و معمولا رفت و آمد می کنم.

3-  به نظر جنابعالی با توجه به اینکه سالیان طولانی از روستا دور بودید، چه تفاوت های بین فرهنگ  و آداب این دوره با آن زمان وجود دارد؟

بنده تفاوت های زیادی را می بینم، من جمله مراسم عروسیها در آن زمان بسیار ساده ولی خیلی باصفا در چندین روز متوالی برگزار می شد. مثلا بردن جهاز عروس یک روز را به خود اختصاص می داد. شب حنا بندان جدا بود. روز و شب عروسی جداگانه و روز پایتختی همینطور، ولی الان فقط در یک روز تمام می شود و همینطور در مورد فرهنگ در آن زمان عقاید مردم و دینداری آنان و تعهد وعده وقولشان محکم و مصمم بودند و مثلا الان سست نبودند.

4-  مردم کلنجین ارادت خاصی به حاج آخوند و پدر گرامی شما دارند، این بزرگواران چه خصوصیاتی داشتند که هنوز هم با گذشت چند دهه با احترام از آنها یاد می کنند؟

عرض کنم خدمتتون شما حاج آخوند و پدر اینجانب شیخ ابوالفضایل صادقی در این روستا و منطقه در سلک روحانیت وزنه ای بودندو ویژگی های خاصی داشتند از جمله زهد و تقوای منحصر بفرد و مورد اعتماد مردم بودند. بطور مثال بنده خودم یادم هست هر کس در روستا ملک و یا خانه ای خرید و فروش می کرد پیش پدر من می آمدند و قباله ای با دست خط خودشان می نوشتند و همان قباله را امانت دست پدرم می سپردند و پدرم صندوقچه ای داشت مخصوص همین نوشته ها و هر وقت مجددا معامله می کردند به ایشان مراجعه می کردند و قباله را از ایشان می گرفتند و تمام مسایل شرعی خودشان را از اینها می پرسیدند و اختلافاتشان را بوسیله این بزرگوان حل وفصل می کردند بطور مثال در آن زمان شخصی پیش ملا علی همدانی به شهر همدان مراجعه و استفتایی می کند ایشان در جواب می گوید مگر حاج آخوند در کلنجین نیست که پیش من آمدید بروید از ایشان سوال کنید و در ضمن ایشان در روستا حوزه علمیه تاسیس کرده بودند و طلاب دینی جذب می کردند.

5-  در صحبت های فرمودید آیت الله حاج آخوند در کلنجین حوزه علمیه تاسیس کردند، آیا اطلاعاتی مثل کتب ومکان حوزه علمیه دارید؟

بیشتر کتابها بر اثر مرور زمان از بین رفته و تعدای هم اهدا شد به کتابخانه های معروف مثل کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی و تعداد کمی پیش اخوی بزرگ بنده حجت الاسلام حاج شیخ عبدالصمد صادقی بود و تعدادی محدودی نیز پیش اینجانب می باشد و تعدادی را نیز اهدا کردیم به حوزه  علمیه شهرستان ساوه، و کتابهای که مورد استفاده قرار می گرفت همان کتابهای حوزوی بودند مثل جامع المقدمات و سیوطی و کتاب مغنی که شامل صرف و نحو عربی است مثلا کسی جامع المقدمات را خوب بخواند استاد صرف و نحو می شود و محل حوزه همان توحید خانه که ملا صادق بنا کرده بودند و منزل شخصی خودشان و پدر بنده نیز همین حوزه را ادامه دادند بنده خودم جامع المقدمات را پیش ایشان به اتمام رساندم و بعد برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قزوین رفتم.

6-   لطفا مختصری از تاریخچه آمدن این بزرگواران به کلنجین بیان کنید.

در حدود سیصد سال پیش در قزوین روحانی بود بنام حضرت آیت الله ملا صادق قزوینی امام جمعه که در آن زمان از علمای برجسته و امام جمعه قزوین بودند که پدرشان ملا صالح و پدر بزرگشان ملا جعفر که از خوئین زنجان به قزوین مهاجرت کرده بودند. در آن زمان در روستایی بنام حسن آباد سادات که نزدیک آبگرم فعلی است نزاع و دعوائی بین دو فامیل اتفاق می افتد و یک نفر کشته می شود پس از مدتی ملا صادق امام جمعه قزوین را دعوت می کند که بین دو فامیل آشتی دهد. همچنین از بزرگان روستاهای اطراف من جمله از کلنجین یکنفر را دعوت کرده بودند که پیش ایشان نشسته بوده، ملا صادق از ایشان می پرسند شما اهل کجا هستید ایشان می گویند قصبه ای است بنام کلنجین، می پرسند چند خانوار هستید جواب می دهند حدود یک هزار خانواده، می پرسند چند تا مسجد دارید، جواب می دهند هفت مسجد، مجددا می پرسند چند نفر روحانی دارید، در پاسخ می گوید، کسی نیست. ایشان تعجب می کنند و باورشان نمی شود به ایشان می گویند آیا ممکن است مرا به روستای خودتان ببرید ایشان قبول می کند حالا در آن زمان مرکب ایشان اسب بوده یا الاغ، ملا صادق را به قریه کلنجین می برند و ایشان از نزدیک مساجد را می بینند و با اهالی صحبت می کندو ثابت می شود که این امر واقعیت دارد از آنجا که عالم متعهدی بودند به قزوین بر نمی گردند از آنجا به پسرشان ملا محمد کریم نامه می نویسند به این مضمون که ملا محمد کریم بر من واجب شد که در قریه کلنجین جهت ارشاد اهالی منطقه و روستا سکنی گزینم. شما اهل و عیال و اثاثیه را بردار و به این روستا بیاور و خودت برو نجف اشرف جهت ادامه تحصیل، ایشان اطاعت امر می کنند، خانواده و اسباب و اثاثیه را می آورند و خودشان به نجف می روند و با آیت الله حائری یزدی رحمه اله علیه هم حجره و هم درس می شوند. ملا صادق در قریه کلنجین زمینی می خرند و خانه ای مسکونی بنا می کنند که به دو قسمت می کنند یک قسمت اندرونی جهت اهل و عیال و قسمت دیگری بیرونی جهت مهمان که اندرونی را وقف اولاد می کنند. در همان زمان توسط خیرین روستا دو امر مهم را انجام می دهند. یکی قنات از بالای روستا تا وسط روستا حفر می کنند جهت آب شرب اهالی که هم اکنون موجود است  و دیگر بقاع امامزادگان فعلی را مرمت و در کنار امام زادگان محلی را بنام توحید خانه بنا می کنند که در سالهای اخیر توسط خیرین باز سازی  به شکل کنونی مرمت می شود.

آیت الله ملا محمد کریم که پدر بزرگ اینجانب می باشد پسر بزرگ ملاصادق بودند که قبرشان در داخل توحید خانه نزدیک امامزاده شاه عبدالقهار است و در سالهای اخیر پس از مرمت توحید خانه اینجانب جهت قبر ایشان سنگی را تهیه و در ورودی امامزاده عبدالقهار نصب شده است. حضرت آیت الله حاج ملا عبدالله صادقی خرقانی معروف به حاج آخوند فرزند دوم ملا صادق در کلنجین متولد می شوند به همین مناسبت ایشان را لقب خرقانی داده اند. پس از چندین سال هدایت و ارشاد اهالی روستا و منطقه ملا صادق از دنیا می روند. ملا محمد کریم پس از بازگشت از نجف بهمراه آیت الله حائری یزدی به قزوین می آیند و امام جمعه قزوین می شوند و حضرت آیت الله حائری یزدی به قم مهاجرت و حوزه علمیه قم را تاسیس می کنند. وقتی آیت الله ملا صادق مرحوم می شوند پسر بزرگشان آیت الله ملا محمد کریم امام جمعه قزوین به این روستا مهاجرت و سالیان متمادی به ارشاد و هدایت مردم می پردازند. آیت الله ملا محمد کریم دارای چهار پسر بودند که بنام های شیخ عباس، شیخ محمد، شیخ حسین و شیخ ابوالفضایل که سه تا از پسرهای ایشان تقریبا در جوانی فوت می شوند ولی شیخ ابوافضایل که پدر اینجانب بوده سالهای متمادی در این روستا به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند و در سال 1360 هجری شمسی در سن 105 سالگی در تهران مرحوم شدند. و پسر بزرگشان بنام حاج شیخ عبدالصمد صادقی روحانی بودند که در سالهای اخیر مرحوم شدند، ضمناً قبرمرحوم حضرت آیت الله ملا صادق در ضلع جنوب غربی مسجد جامع کلنجین است. و دیگر فرزند ایشان آیت الله ملا محمد کریم بنام ریحان اله صادقی بودند که در فرهنگ و آموزش و پرورش منطقه خدمات قابل توجهی کردندو خودشان نیز فرهنگی بودند و در سال 1363 به رحمت خدا رفتند. و دو فرزند ذکور دیگر ایشان یکی بنده محمد کریم و دیگر احمد صادقی که در قید حیات هستند.

آیت الله حاج آخوند نیز در این روستا و منطقه در جهت ارشاد و هدایت اهالی زحمات زیادی کشیدند و حتی حوزه علمیه تاسیس کرده بودند و املاک زیادی خریداری و وقف نمودند. ایشان دارای سه فرزند ذکور بودند بنام های حاج ملا حسین، شیخ عبدالحی و میرزا تقی خان که دو فرزند ایشان روحانی بودند و در این روستا ساکن و به ارشاد مردم می پرداختند و یکی دیگر از فرزندان ایشان بنام میرزا تقی خان در منقطی از زمان رئیس اداره ثبت اسناد قزوین بودند که در این زمان کلیه املاک و مرزعه های روستا و منطقه را به ثبت رسانده و سند منگوله دار و بنچاق صادر کردند. که هم اکنون پلاک های ثبتی در سر درب بعضی از خانه های قدیمی مشاهده می شود. حاج آخوند و حاج ملاحسین یکی از فرزندان ایشان در امام زاده یالقوز امام معروف به (دالی امام) دفن هستند. فرزند دیگرشان شیخ عبدالحی صادقی در مرزعه خودشان بنام (کوربلاغ) مدفونند. روح همگی شان شاد و یادشان گرامی باد. در پایان دو خاطره یکی از حاج آخوند مرحوم و دیگری از شیخ ابوالفضایل مرحوم را یاد آوری می کنم.

در زمان حاج آخوند در فصل زمستان شخصی از اهالی روستا فوت می کنند جسدایشان را تشییع و برای اقامه نماز به زمین محل تعزیه فعلی(شبی یری) معروف است منتقل می کنند و یکی از دنبال حاج آخوند می فرستند تا برای اقامه نماز میت حاضر شوند. ایشان به آن شخص می گویند شما بروید من یک ساعت دیگر جهت نماز میت می آیم و ایشان جرات نمی کنند که دلیل این تاخیر را بپرسند. به هر حال ایشان پس از یک ساعت می آیند و نماز میت را برگزار می کنند و پس از مدتی یکی از اهالی می پرسند که حاج آقا چرا در آن روز سرد زمستان مردم را در کنار جنازه سرگردان کردید و پس از یک ساعت برای نماز حاضر شدید ایشان اظهار می دارند با همین مضمون که پسر جان من یک پیراهن بیشتر ندارم. آن را شسته، و پهن کرده بودم باید خشک می شد تا می پوشیدم و می آمدم. این یعنی زهد به تمام معنا، روحش شاد. و کشف و کراماتی هم داشتند که اهالی تعریف می کنند که بنده از ذکر آنها معذورم.

اما خاطر و از کرامات پدر اینجانب شیخ ابوالفضایل صادقی که خودم شاهد این ماجرا بودم در آن زمان تاسوعای حسینی مصادف با فصل بهار بود و بسیار باران کمی می بارید و تقریبا گندمها داشتند خشک می شدند که در روز تاسوعا شیخ ابوالفضایل صادقی را پس از اتمام تعزیه سوار ذوالجناح نمودند و بالای تپه ای که در یالقوز امام به مصلی معروف است بردند و ایشان نماز باران خواندند در غروب همان روز یا فردای آن روز شک از بنده است، باران کافی باریدن گرفت و محصولات گندم همه شاداب و سیراب شدند. اکثر هم سن و سالهای اینجانب و قبل شاهد بر این مدعا هستند. روح ایشان هم شاد و یادشان گرامی باد.

7-  همانطور که مستحضرید آرامگاه آیت الله حاج آخوند در حال تخریب می باشد، شما به عنوان بازماندگان این بزرگواران آیا برنامه ای برای بازسازی این مکان مقدس دارید؟

بله روز جمعه 23/04/96 جلسه ای برای همین موضوع داشتیم و قرار شد اول یک نقشه توسط نوه حاج آخوند تهیه بعد انشالله جهت بازسازی اقدام شود.

8-  آیا خاکسپاری شیخ عبدالحی صادقی، در مزرعه کوربلاغ دلایل خاصی داشت و یا به وصیت ایشان در آن محل به خاک سپرده شد؟

بله دلیلش این بود که چون مزرعه کوربلاغ مال ایشان بود لذا وصیت کرده بودند در مزرعه خودشان دفن شوند و بعضی ها روایت می کنند که ایشان پیش بینی کردند که در آینده از کنار قبر من جاده ای عبور می کند و خود بنده چند سال پیش در روزنامه ایران خواندم که جاده ای از تهران از همین مسیر احداث می شود که از داخل کلنجین و از کنار مقبره ایشان عبور می کند و به جاده همدان وصل می شود و در ضمن در روز دفن ایشان بنده خودم حضور داشتم جمیت زیادی در تشییع جنازه ایشان بخاطر ارادتی که به ایشان داشتند شرکت کرده بودند و هم اکنون هر چند وقتی گروهی از خانم های روستا جمع می شوند و با مینی بوس روستا بر سر مزار ایشان می روند و فاتحه می خوانند و نقل می کنند که حاجت خودشان را توسط ایشان از خداوند متعال می گیرند.

9-   از اینکه وقتتان را در اختیار بنده گذاشتید صمیمانه تشکر می کنم اگر مطالبی دارید بفرماید.

بنده از جنابعالی سپاسگزارم به خاطر محبت و ارادتی که به روحانیت دارید.

مصاحبه و خاطرات آقای محمد کریم صادقی فرزند شیخ ابوالفضایل

کلنجین وطن من ...
ما را در سایت کلنجین وطن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezadamira بازدید : 146 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1396 ساعت: 17:05